کربلای انتظار درباره وجوه تشابه امام حسین (علیه السلام) و حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه) روایات متعددی وجود دارد و پژوهشگران در این باره تالیف های ارزشمندی دارند. این نوشتار نیز بر آن است که بخشی از پیوند عاشورای امام حسین (علیه السلام) و انتظار حضرت مهدی (ارواحنا فداه) را باز گوید. پیوندی که رمز حیات شیعه و راز بقای آن است و به اعتقاد برخی صاحب نظران: « "عاشورا" انتظار برآورده نشده ی شیعه است و "انتظار" عاشورای برآورده شده شیعه » زمانه امام حسین (علیه السلام) عصر بدعت ها و غفلت ها است. سنت رسول (صلی الله علیه وآله) ترک شده است و کسی چون یزید بر مسلمین حکومت می کند و تنها شیوه زنده ماندن اسلام این است که حسین و یارانش به قربان گاه بروند. حضرت مهدی (علیه السلام) نیز وقتی قیام می کند مردم به عصر جاهلیت بازگشته اند و معارف قرآن و دین را تحریف کردهاند. زمانه حسین و مهدی(علیهماالسلام) در انحراف فکری، فساد اجتماعی، رواج بی دینی و بدعت مشابه یکدیگر است. امام حسین (علیه السلام) در خطبه کوتاهی در مسیر کربلا می فرمایند: «براستی این دنیا سخت دگرگون و ناآشنا شده، خیر از آن رخت بسته و جز مقدار ناچیزى، همانند تهمانده ظرف، و زندگى پستى چون چراگاهى، از آن باقى نمانده. مگر نمىبینید کسى به حق رفتار نمىکند و از باطل دست نمىکشد. تا مۆمن، به حق، مشتاق لقاى خدا شود؟ من مرگ را جز سعادت نمىبینم و زندگى با ستمکاران را جز محنت نمىدانم. مردم بندگان دنیا هستند، دین لعابى است که تا زندگى روبراه است، به دور زبان مىگردانند و چون دوران آزمایش رسد دینداران کمیاب شوند. (1) » حضرت علی(علیه السلام) نیز درباره دوران ظهور می فرمایند: «وقتی مهدی(علیه السلام) قیام کند خواهش نفسانى را به هدایت آسمانى بازگرداند، و آن هنگامى است که - مردم- رستگارى را تابع هوى ساختهاند و رأى آنان را پیرو قرآن کند، و آن هنگامى است که قرآن را تابع رأى خود کردهاند. ...پس روش عادلانه را به شما بنماید و آنچه از کتاب و سنّت مرده است زنده فرماید. (2)» «هنگامى که قائم ما قیام میکند با مردم نادانى روبرو میگردد که در نفهمى از جهال جاهلیت که پیغمبر با آنها مواجه بود؛ بدترند عرض کردم: چطور؟ فرمود: وقتى پیغمبر (صلّى اللَّه علیه و آله) مبعوث شد مردم بتهائى از سنگ و صخرهها و چوبهاى تراشیده را پرستش می کردند و زمانى که قائم قیام میکند، همه مردم کتاب خدا (قرآن) را به میل خود تأویل نموده به آن استدلال می کنند (3)». فریاد طلب یاری امام حسین (علیه السلام) در صحنه کربلا مشهور است، حضرت مهدی (علیه السلام) نیز وقتی قیام کند و همچنین در دوران غیبت، در طلب یار است. از امام صادق (علیه السّلام) نقل شده فرمود: «هنگامى که امام حسین (علیه السّلام) با عمر سعد روبرو شد، و آتش جنگ شعلهور گردید، خداوند امداد غیبى پیروزى را بر فراز سر حسین (علیه السّلام) فرو فرستاد، به طورى که بالهاى خود را بر بالاى سر حسین (علیه السّلام) گشودند، سپس همان امدادها، امام حسین علیه السّلام را بین دو چیز- پیروزى بر دشمن و لقاى خدا- مخیّر نمودند، امام حسین علیه السّلام لقاى خدا را برگزید. امام حسین (علیه السّلام) در این هنگام فریاد زد: «اما من مغیث یغیثنا لوجه اللَّه، اما من ذابّ یذبّ عن حرم رسول اللَّه آیا فریادرسى نیست که براى خوشنودى خدا به فریاد ما برسد، آیا دفاعکنندهاى نیست که از حریم حرم رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله و سلم دفاع نماید؟ (4)» حضرت مهدی (علیه السلام) هم در روز ظهور تکیه به خانه خدا می دهد و در حالى که پناه به او برده است، می گوید: «اى مردم! ما از خداوند و هر کس که دعوت ما را بپذیرد استمداد مىکنیم. من از خانواده محمد پیغمبرتان هستم. ما از هر کس به خداوند و محمد نزدیکتریم.... من از هر کس به سنت پیغمبر آشناترم. شما را به خدا سوگند می دهم که هر کس سخن مرا شنید حاضران به غائبان برسانند من شما را به حق خدا و رسول و خودم که از دودمان رسول خدا میباشم قسم می دهم که ما را یارى نمائید و ستمگران را از ما دور کنید، زیرا ما (آل محمد) را ترسانیده و بر ما ستم نموده و ما و فرزندانمان را از خانههامان آواره کردند. به ما تعدى نمودند و از رسیدن بحق خود بازداشتند. اهل باطل ما را به وحشت انداختند، پس خدا را به نظر بیاورید و به ما آزار نرسانید، بلکه یارى کنید تا خدا هم شما را یارى نماید. (5)» همچنین حضرت مهدی (علیه السلام) ضمن یکی از توقیعات خویش خطاب به شیعیان در عصر غیبت می فرماید: «ما از رسیدگی و سرپرستی شما کوتاهی و اهمال نکرده و یاد شما را از خاطر نمیبریم. اگر جز این بود، دشواریها و مصیبتها بر شما فرود میآمد و دشمنان، شما را ریشه کن میکردند. تقوای خدا پیشه کنید و ما را برای رهایی بخشیدنتان، از فتنهای که به شما روی آورده است، یاری دهید. (6)». به کاروان حسین (علیه السلام) کسانی پیوستند که امیدی بهشان نبود همچون زهیر و حر که یکی عثمانی بود و در صفین بر علیه علی شمشیر زده بود و دیگری فرمانده سپاه عمر سعد بود. وکسانی هم به بهانه های واهی از یاری امام سر باز زدند و یا در میانه راه از مولایشان بریدند چه آنانی که در میانه راه جداشدند و یا کسانی که از میدان نبرد گریختند. در مورد قیام حضرت مهدی (علیه السلام) نیز امام صادق (علیه السلام) می فرمایند: إِذَا خَرَجَ الْقَائِمُ خَرَجَ مِنْ هَذَا الْأَمْرِ مَنْ کَانَ یَرَى أَنَّهُ مِنْ أَهْلِهِ وَ دَخَلَ فِی سُنَّةِ عَبَدَةِ الشَّمْسِ وَ الْقَمَر هنگامی که قائم قیام کند از امر(ولایت) او کسانی بیرون می روند که همواره چنین به نظر می رسید که از یاران او باشند و به امر (ولایت) او در میایند کسانی که مانند خورشید پرستان و ماه پرستانند(7). امام محمد باقر (علیه السلام) نیز درباره امتحان شیعیان در آخرالزمان می فرماید: «اى گروه شیعه! شیعه آل محمد! شما همچون سرمهاى که به چشم میکشند خالص می شوید. زیرا کسى که سرمه به چشم می کشد می داند سرمه کى وارد چشم مىشود ولى نمیداند چه وقت از بین میرود. شما نیز (روزگارى خواهید داشت) که یک نفر از شما صبح، خود را در راه دین حق مىبیند، ولى شب از دین بیرون رفته است، و در وقت شب در راه دین حق می باشد ولى صبح از دین خارج شده است.(8)» امید آن است که در کربلای انتظار ندای "هل من ناصر" مهدی را لبیک گوییم و از کسانی باشیم که تا پیروزی در رکاب قائم آل محمد می مانند. پی نوشت: 1) تحف العقول، حرانی، حسن بن علی، ص 245 2) نهج البلاغة / ترجمه شهیدى ، ص 138 3) بحار الأنوار) ،ج 52، ص 362 4) غم نامه کربلا (ترجمه االهوف على قتلى الطفوف)، ص 126 5) بحارالانوار، ج 52، ص 238 6) بحارالانوار، ج 53، ص 178 7) بحار الانوار، ج 52، ص 364 8) بحارالانوار، ج 52، ص 101 منابع: عاشورا و انتظار، مجله انتظار موعود، سال دوم، شماره سوم، مسعود پور سید آقایی مجلسی، بحارالانوار، ج52و 53 حرانی، تحف العقول ابن طاووس، اللهوف علی قتلی الطفوف -------------------- http://montazer-mouood.blogfa.com/post-167.aspx ----------------زمانه
طلب یاری
آن ها که پیوستند، آن هاکه پیمان گسستند
آب را گل نکنید . . . شاید از دور علمدار حسین آب را گل نکنید . . . ----------------- http://sakhamenei.mihanblog.com/post/1788 ----------------
مشک طفلان بر دوش
زخم و خون بر اندام
می رسد تا که از این آب روان
پر کند مشک تهی،
ببرد جرعه آبی برساند به حرم
تا علی اصغر بی شیر رباب
نفسش تازه شود و بخوابد آرام
آب را گل نکنید . . .
که عزیزان حسین
همگی خیره به راهند که ساقی آید
و به انگشت کرم
گره کور عطش بگشاید
آب را گل نکنید
که در این نزدیکی
عابدی تشنه لب و بیمار است
در تب و گریه اسیر
که بود مهریه مادرشان
نه همین آب که هر جای دگر رود و نهری جاریست
مهر زهرای بتول است
از همین است که من می گویم
آب را گل نکنید، آب را گل نکنید . . .
الهی بهر قربانی به درگاهت سر آوردم نه تنها سر برایت بلکه از سر بهتر آوردم پی ابقاء قَد قامَت به ظهر روز عاشورا برای گفتن اللّه اکبر، اکبر آوردم برای کشتن دونان به دشت کربلا یا رب چو عباس همایونفر، امیر لشگر آوردم پی آزادی نسل جوان از بند استعمار برادرزادهای چون قاسم فرّخفر آوردم علی را در غدیر خم، نبی بگرفت روی دست ولی من روی دست خود، علی اصغر آوردم اگر با کشتن من دین تو جاوید میگردد برای خنجر شمر ستمگر حنجر آوردم برای آن که قرآنت نگردد پایمال خصم برای سُمّ مرکبها، خدایا پیکر آوردم علی انگشتر خود را به سائل داد اما من برای ساربان انگشت با انگشتر آوردم به پاس حرمت بوسیدن لبهای پیغمبر لبانی تشنه یا رب بهر چوب خیزر آوردم حسن را گر که از لخت جگر آکنده شد طشتی من اینک سر برای زینت طشت زر آوردم برای آن که همدردی کنم با مادرم زهرا برای خوردن سیلی، سه ساله دختر آوردم من ژولیده میگویم، حسین بن علی گفتا:
وای از دل حسین وای از دل حسین علم اگر ازدست علمدار زمین نمی خورد دگر کسی به زیرتازیانه ها نمی مرد چون کمر بهر طواف عشق بست درطواف اولش افتاد دست دور دوم درمصاف دلبرش ازبدن افتاد دست دیگرش علم اگر ازدست علمدار زمین نمی خورد دگر کسی به زیرتازیانه ها نمی مرد وای ازدل حسین وای ازدل حسین دورسوم خون بجای اشک خورد تیردشمن آمد وبرمشک خورد دورچهارم داشت عزم ترک سر کردپیش تیر چشمش را سپر علم اگر ازدست علمدار زمین نمی خورد دگر کسی به زیرتازیانه ها نمی مرد وای ازدل حسین وای ازدل حسین دورپنجم ازعمود آهنین گشت سرو قامتش نقش زمین گشت در دور ششم ازتیغ تیز قطعه قطعه عضو عضوش ریز ریز علم اگر ازدست علمدار زمین نمی خورد دگر کسی به زیرتازیانه ها نمی مرد وای ازدل حسین وای ازدل حسین شد سراپا چشم زخم پیکرش دید زهرا را به بالای سرش با زبان حال می گفتش بتول آفرین عباس من حجت قبول علم اگر ازدست علمدار زمین نمی خورد دگر کسی به زیرتازیانه ها نمی مرد وای ازدل حسین وای ازدل حسین
ای عمو تا نالۀ هَل مِن مُعینت را شنیدم از حرم تا قتلگه با شور جانبازی دویدم آنچنان دل بُرد از من بانگ هَل مِن ناصِر تو کآستینم را ز دست عمّه ام زینب کشیدم فرصتی نیکو ز هل من ناصرت آمد بدستم تو کرم کردی که من در قلزم خون آرمیدم جای تکبیر اذان ظهر در آغوش گرمت بانک مادر مادرِ زهرا در این صحرا شنیدم گرچه طفلی کوچکم امّا قبولم کن عمو جان بر سر دست تو من قربانی شش ماه دیدم کس نداند جز خدا کز غصّۀ مظلومی تو با چه حالی از کنار خیمه در مقتل رسیدم دست من افتاد از تن گو سرم بر پایت اُفتد سر چه باشد تیر عشقت را بجان خود خریدم تا بُرون از خیمه گه رفتی دل من با تو آمد تو برفتن رو نهادی من زماندن دل بُریدم جای بابایم امام مجتبی خالی است اینجا تا ببیند من به قربانگاه تو آخر شهیدم ناله ای از سوز دل کردم به زیر تیغ قاتل شعله ها در نظم عالم سوز «میثم» آفریدم