مرحوم محمدرضا آغاسی
خبر آمد خبری در راه است سرخوش آن دل که از آن آگاه است |
شاید این جمعه بیاید، شاید پرده از چهره گشاید، شاید |
دست افشان، پای کوبان میروم بر در سلطان خوبان میروم |
میروم بار دگر مستم کند بی پر و بی پا و بی دستم کند |
میروم کز خویشتن بیرون شوم پردهی لیلا رخی مجنون شوم |
هر که نشناسد امام خویش را بر که بسپارد زمام خویش را |
درمصرع دوم زمام کنایه از اختیار است ولی استاد زمان خوانده اند |
با همهی لحن خوش آواییام در به در کوچه تنهاییام |
ای دو سه تا کوچه ز ما دورتر نغمهی تو از همه پر شورتر |
کاش که این فاصله را کم کنی محنت این قافله را کم کنی |
کاش که همسایهی ما میشدی مایهی آسایهی ما میشدی |
هر که به دیدار تو نایل شود یک شبه حلاّل مسائل شود |
دوش مرا حال خوشی دست داد سینه مارا عطشی دست داد |
نام تو بردم لبم آتش گرفت شعله به دامان سیاوش گرفت |
نام تو آرامهی جان من است نامهی تو خط امان من است |
ای نگهت خاستگه آفتاب بر من ظلمتزده یک شب بتاب |
پرده برانداز ز چشم تَرم تا بتوانم به رخت بنگرم |
ای نفست یار و مدد کار ما کـی و کجا وعدهی دیدار ما |
دل مستمندم ای جان به لبت نیاز دارد
به هوای دیدن تو هوس حجاز دارد |
به مکه آمدم ای عشق تا تو را بینم
تویی که نقطهی عطفی به اوج آیینم |
کدام گوشه مشعر، کدام کنج منا ز شوق وصل تو در انتظار بنشینم |
ای زلیخا دست از دامان یوسف باز کش
تاصبا پیراهنش را سوی کنعان آورد |
ببوسم خاک پاک جمکران را تـجلیخـانه پیغمبران را |